۱۳۸۹ تیر ۵, شنبه

اصلاح طلب یا منفعت طلب ...


حتما دفاع جانانه احمدی نژاد از دکترای تقلبی کردان و حمایت بی دریغ ازمشائی را یادتان هست که چطور تمامی انتقادات را به جان خرید ولی از همفکرانش در مقابل اربابش و سایر هم حزبی هایش دفاع کرد.در طرف مقابل عزل و محاکمه وزیر کشور اصلاحات عبدالله نوری و برکناری مهاجرانی وزیر ارشاد وقت بدستور رهبری هم در اذهان باقی مانده است که خاتمی حمایت نیم بندی برای خالی نماندن عریضه از آنان کرد و صلاحش را(نه صلاح مملکت) در  این دید که دو نفر از بهترین وزیران را کنار بگذارد.ما این همه از احمدی نژاد انتقاد میکنیم ولی گر عیب بگفتی هنرش نیز بگو.شهامت و جسارت و کله شقی که عناصر مهم یک سیاست مدار هست در وجود احمدی نژاد پیدا میشود هرچند عناصر دیگری هم مثل دروغگویی و فریبکاری هم در وی نمود پیدا کرده که در اینجا بحث ما روی عنصر جسارت اوست.ولی خاتمی با دارا بودن همه ی ویژگی های مثبت از دارا بودن عنصری بنام "جسارت"بی نصیب هست و این نکته ضعف وی ضربات مهلکی بر طرفدارانش زد.اگر خاتمی در جریان قتلهای زنجیره ای،حمله به کوی دانشگاه،بازداشت روزنامه نگاران و وبلاگ نویسان،برکنار شدن وزرا بدستور رهبر،لایحه اصلاح مطبوعات و انتخابات،تقلب در انتخابات دوره ششم مجلس،تقلب در انتخابات ریاست جمهوری سال 84،رد صلاحیت نمایندگان اصلاح طلب در دوره هفتم مجلس،بازداشت بی دلیل دانشجویان و ستاره دار کردن آنان و ...(که همه این موارد در دوران هشت ساله ریاست جمهوری خاتمی رخ داد)شهامت پیگیری و جسارت دفاع از حقوق ضایع شده طرفدارانش را داشت ما اکنون به این مرحله از سیاهی نمی رسیدیم.این روزها که خاتمی فراغ بالی برای فکر کردن پیدا کرده شاید دائما این جمله به ذهنش خطور میکند که:"از ماست که بر ماست" ولی امروز برای جبران دیر شده است.یا همین کروبی که احترام زیادی برایش قائلم(ودرطول زندگیم تنها رایی که داده ام به کروبی بوده)ایشان بعد از برکنار شدن از مناصب حکومتی شهامت گفتن حقایق را پیدا کرده یادمان نمیرود لقب "ترمز اصلاحات"که در دوران ریاست وی بر مجلس ششم دادند.زمانی را به یاد می آورم که اعلمی نماینده شجاع مجلس در دفاع از حقوق ملت سخن میراند و آقای کروبی صحبت های این نماینده را قطع میکرد تا به نظام اسلامی خدشه ای وارد نشود.یا کارنامه ایشان در مجالس اول،دوم و سوم بر همگان آشکار است که با کوچکترین انتقاد از حکومت صبرشان لبریز شده و  شروع به تهدید و ارعاب فرد فرد منتقد میکردند.یا سایر اصلاح طلبان را در نظر بگیرید.ابطحی و عطریانفر که بیشتر به کاریکاتور اصلاحات میمانند به چه راحتی جا میزنند و اعتراف میکنند.بدبختی ما در ایندوره ی زمانی این است که روشنفکر و اصلاح طلب واقعی نداریم و بیشتر اصلاح طلبان موجود منفعت طلب وفاقد شجاعت لازم برای رهبری این مردم شجاع و بپاخواسته هستند.روزی روزگاری در این مملکت روشنفکران ما دکتر بختیار و مهندس بازرگان بودند و امروز روشنفکران ما به آخوند ابطحی و عطریانفر محدود میشود و آن سخن نغز! ابطحی که در افاضاتی فرمودند:"تقلب اسم رمز آشوب بود"همه بیاد داریم .ابطحی فردی که به بهترین دوستش و استادش خاتمی لقب"خائن"داد...و البته تاریخ گواهی خواهد داد چه کسی خائن است و چه کسی...بماند
اصلاح طلبان حال آنقدر ذلیل شده اند كه علی رغم اینكه حكومت اسلامی آنان را از حاكمیت حذف كرده باز نیم نگاهی به انتخابات پیش رو دارند و تنها درخواستشان از حاكمیت داشتن تریبون برای بیان دیدگاهایشان و در صورت امكان تایید صلاحیتشان برای انتخابات بعدی است.و در این بین كسی مثل خسرو خوبان(حسینیان)پیدا میشود كه با نیشخند به اصلاحاتچی ها بخاطر اعلام آمادگی احزابی چون سازمان مجاهدین انقلاب و جبهه مشارکت برای حضور در انتخابات شوراها، بگوید:اصلاح‌‌‌‌‌‌‌‌‌طلبان حق پشیمانی و بازگشت ندارند چون خیلی دیر شده است!
خیلی رك و راست میخواهم بگویم در انتخابات اخیر ریاست جمهوری افرادی كه اطراف دوكاندیدای اصلاح طلب جمع شده بودند بخاطر این بود كه چهار سال دستشان از منابع مالی حكومت قطع شده بود و باز میخواستند برگردند و این منابع عظیم را از دست دارودسته ی احمدی نژاد پس بگیرند ودر این بین باز سر مردم بی كلاه میماند.بر خلاف مهندس موسوی كه  شخصی متین ،متدین ،عدالتخواه ،درستکار و پاکدست ،متعهد ،ساده زیست و ارزشگراست برخی از اطرافیانش كارنامه قابل قبولی نداشته و ندارند.كارنامه اصلاح طلبان هم مثل حكومت جمهوری اسلامی پیش روی مردم است و مردم شناخت كافی از این افراد دارند. به دوستان سبزی كه اصلاحات را در این شرایط راهكارمیدانند میگویم كه اصلاحات زمانی امكانپذیر است كه حكومت خواهان اصلاح باشد مثل اواخر دوران پهلوی كه رژیم بدنبال رفرم بود.الان حكومت اسلامی هر اصلاح طلب اعتدالگرایی را یا در زندان حبس كرده و یا كاری كرده كه فراری شوند و دست آخر اگر زندان موثر نبود و طرف فراری هم نشد با شمشیر زبانش را میبرند وقلمش را میشكنند.اصلاحات تا زمانیكه اصلی بنام اصل ولایت فقیه وجود دارد آب در هاون كوبیدن است.بیایید یكبار كه شده با مردم رو راست باشیم. سال 76 همه چیز برای اصلاحات آماده بود نه سپاه اینهمه گردن گلفت بود و نه لیاس شخصی ها و نیروهای نظامی این همه وحشی .نه باندهای فساد اینقدر ریشه دار.ولی دیدیم كه اصلاحات به نتیچه نرسید.چون شدنی نیست.
و در آخر باید یادی کنم از روزنامه نگاران باشرف که یا در زندانند و یا در زندان وجود خویش به خود سانسوری مشغول و به یاد شرف آل قلم زیدآبادی عزیز و وبلاگ نویسان سبز که جان شیرینشان را در کف دست نهاده و با قلم خویش رگه هایی از امید و آگاهی را در جامعه بارور میکنند.و به یاد وبلاگ نویسان دربند و شهید...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر