۱۳۸۹ مرداد ۹, شنبه

از زندان اوين تا پادگان اشرف/جاهائيكه انسانيت را به مسلخ ميكشند

مجاهدين خلق و جمهوري اسلامي نشان داده اند كه اگر در تمامي زمينه ها اختلاف داشته باشند در يك اصل مشتركند و آن دروغگويي هست.هر دو دروغ ميگويند و خود را قيم مردم ميدادند.ميتوان گفت كه مجاهدين شعبه دومي از ولايت فقيه هستند كه يكي به قدرت رسيده و جنايت ميكند و ديگري بدون آنكه در مسند قدرت باشد ترور و كشتار را سرلوحه كارش قرار داده.يكي از ديگري پر رو تر است.جمهوري اسلامي مخالفين خود را به ناحق ميكشد و انگ منافق بوي ميزند و مجاهدين هم از فرصت بدست آمده استفاده ميكند و  كشته شدگان را شهيدان اشرف نشان مينامد!
هر دوي اين گروهها در به زنجير كشاندن مردم يد طولايي دارند.جمهوري اسلامي ايران را به زندان بزرگ مبدل ساخته و مجاهدين مقر تحت حاكميتشان را به بند كشيده اند.يكي با كودتا خود را به مردم تحميل ميكند و ديگري بدون آنكه انتخاباتي صورت بگيرد لقب پرزيدنت ميگيرد!چندي قبل خانواده هاي مجاهدين براي ملاقات با عزیزان تحت اسارتشان در اشرف به مقابل اردوگاه رفتند تا شايد بتوانند بعد از ساليان سال حتي شده براي لحظه اي عزيزترين كسشان را ببينند ولي دژخيمان ولي فقيه در جوار وطن اجازه ندادند تا مادري فرزندش را در آغوش كشد و از سالها دوري بگويد و و هر دو بگريند.مجاهدين خلق كه از فتح ايران سخن ميگويد از تجمع چند ده نفر ميترسد و مادر پير و فرتوت 70ساله را عنصر وزارت اطلاعات مينامد!دروغ ميگويند چون چيزي ندارند كه به اعضاي خسته و ناميد خود بزنند.به تصاويري از تجمع خانواده ها در مقابل زندان اوين و پادگان اشرف نگاه كنيد تا به شباهتهاي مجاهدين با رژيم اسلامي در به بند كشاندن مردم پي ببريد.
تجمع مقابل پادگان اشرف
تجمع مقابل زندان اوين
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل

۱۳۸۹ مرداد ۶, چهارشنبه

جنگ و جدل با هم را كنار گذاريد،ايران آزاد و آباد نيازمند همبستگي بين همه ايرانيان هست


اتفاقات تلخي كه در بازي پرسپوليس با تراكتور رخ داد باعث شد تا دوباره بحث قوميتها در ايران بر سر زبانها بيفتد.من در اين بازي به عنوان طرفدار استقلال در سمت تماشاگران آذري نشسته بودم و از نزديك شاهد اتفاقات روي داده بودم.شعارهاي نژادپرستانه از دو سو شنيده ميشد.اوج اين توهينها هنگامي كليد زده شد كه تيم پرسپوليس به گل برتري رسيد.متاسفانه شعارها را نه گروه اندك بلكه قريب به اتفاق تماشاگران از ته دل فرياد ميزدند.البته اين اولين بار نبود كه آذريها مورد توهين قرار ميگرفتند.سال پيش در بوشهر،كرمان،اصفهان و حتي انزلي همين قضايا روي داد هرچند آذريها در تبريز مقابله به مثل كردند و صدالبته همگان با اغماض از شعارهاي نژاد پرستانه داده شده در اكثر شهرهاي ايران براحتي گذشتند.آذريها بعد از توهينهاي صورت گرفته شروع به آتش زدن و شكستن صندلي ها كردند و درگيريهاي پراكنده اي در بين تماشاگران روي داد واگر نيروهاي انتظامي در محل حاضر نميشد شايد كشت و كشتاري صورت ميگرفت.

آتش سوزي در قسمت تماشاگران در ديدار تيم هاي فوتبال پرسپوليس و تراکتورسازي تبريز در استاديوم آزادي
منظورم از اين نوشته تكرار وقايع اتفاق افتاده نيست و ميخواهم توجه شما را به اين نكته جلب كنم كه درحاليكه براي رهايي از رژيم اسلامي محتاج اتحاد حداكثري بين همه ايرانيان هستيم،بخش عظيمي از آذريها بخاطر همين توهينها از "جنبش سبز"رويگردان ميشوند و قطعا سركوب ايران تكه تكه شده راحتتر از زماني هست كه همگان باهم متحدند.و نكته ديگر اينكه با اين اوضاع موجود در بلوچستان و كردستان و آذربايجان "جنبش سبز"بعد از سرنگوني جمهوري اسلامي چه راهكاري براي حفظ مرزهاي كنوني ايران در نظر دارد؟آيا باز ميخواهيم با كشتار در مناطق مرزي(مثل اوايل انقلاب57) آن سرزمينها را حفظ كنيم؟زماني كه چوب جمهوري اسلامي از سر ايرانيان برداشته شود چه اتفاقاتي در اين كشور رخ ميدهد.ترك،كرد را ميكشد.كرد ترك را و لر هردو تا را و بلوچها همه را !در وجود همه ما مسخره كردن قوميتها نهادينه شده.عادت زشتي هست ولي بايد اين عادت را از خودمان دور كنيم.سر دادن شعارهاي نژادپرستانه تنها به نفع جمهوري اسلامي است و تنها رژيم ديني در ايران از تفرقه سود ميبرد.ذكر اين نكته هم ضروريست كه آذريها يكي از اصلي ترين دلايل سقوط حكومت پهلوي بودند و جنبش سبز بايد اينرا بداند كه براي چانه زني در بالا،به فشار از پايين آذريها هم نيازمند هست!