پشت پرده حوادثي در حال رخ دادن است كه طبق روال هميشگي تاريخ، مردم ايران نبايد در جريان كم و كيف قضيه قرار بگيرند.جرقه ي اوليه اين گمانه زني ها از مقاله ي ابطحي شروع شد.آنجا كه ابطحي بدون تعارف در اولين سطر مقاله ي خود به " تعامل درونی"اشاره ميكند و مينويسد: اخیرا از سوی بعضی رهبران جنبش سبز مسئله تعامل درونی در داخل کشورمورد توجه قرار گرفته است.مقاله اي كه حرفهاي مهاجراني را البته به نوعي ديگر تكرار ميكند.در جاي ديگر به نكته ي مهم ديگري اشاره ميشود" البته کسانی در داخل و خارج بودند و هستند که اصل نظام جمهوری اسلامی و یا حداقل جمهوری اسلامی با این قانون اساسی که دارای اصل ولایت فقیه است را قبول ندارند. اگر واقع بینانه نگاه شود، آنها بنا به تعریفی که رهبران این جنبش از خود به صورت علنی ارائه کرده اند، زیر مجموعه همراهان قرار ندارند"
عده اي بر اين باورند كه روابط و ديدگاههاي ميرحسين موسوي به افرادي همچون كديور،مهاجراني و ابطحي به مراتب نزديكتر از همه گروهها و اپوزيسيون هاي داخل و خارج كشور است و موسوي از امثال كديور و مهاجراني به عنوان مهره اي براي بدست آوردن جو موجود(بهره گيري از اصل آزمون و خطا)استفاده ميكنند.با جمع بندي صحبتهاي لندن نشينان و ابطحي ميتوان به اين نتيجه رسيد كه رهبران سبز پس از يكسال بدين نتيجه رسيده اند كه دايره خوديها را تنگتر كرده وشعارهاي جنبش سبز را كه هر روز راديكالتر ميشود را تحت كنترل درآورندو اوضاع را آرامتركنند.از يك طرف اينان كوتاه مي آيند و از طرف ديگر حاكميت باجهايي هرچند اندك ميدهد.حكم حكومتي خامنه اي در مورد دانشگاه آزاد عملا تودهني به احمدي نژاد از سوي رهبر بود كه پايش را از گليمش بيش از اين درازتر نكند.حتي براي ادب كردن احمدي نژاد،حاكميت به احمد توكلي چراغ سبزي نشان ميدهد تا توكلي در تريبون مجلس با فراغ بال و در نقد احمدي نژاد بگويد:"احمدینژاد درس گردنکشی در برابر قانون را به دیگران میآموزد… برای برکناری رئیسجمهور به دو سوم رای نمایندگان نیاز داریم"و ذكر اين نكته كه ديگر كسي به توكلي "پفيوز خفه شو بتمرگ"نگفت.
موسوي و خاتمي نيز پس از مدتها سكوت به ديدار هم شتافتند كه ماحصل اين گفت و شنودها كه در غياب مهدي كروبي (به عنوان عنصر تندرو)بر حول مسائلي بود كه بارها از زبان موسوي بيان شده است:بازگشت همگان به موازین اصلی انقلاب اسلامی و موازین قانون اساسی و آرمانهای امام راحل"
در اين ديدار كه ميتوانست مسائل مهمي در آن به ميان آيد جولانگاه موضوعاتي بود كه هيج دردي را دوا نميكند." بازگشت به آرمانهای اصیل انقلاب اسلامی وامام"و"محكوميت قطعنامه و تحريمها"و"محكوميت گروهك تروريستي رجوي"و براي خالي نماندن عريضه به " تداوم فعالیت های مدنی"و" آزادی زندانیان سیاسی و عادی شدن کامل فضای امنیتی موجود"نيز اشاراتي كردند.
پس از گذشت بيش از يكسال از كودتاي ننگين بايد موسوي و ساير رهبران مخالف دولت تكليف خودشان را با معترضان يكسره كنند.با "تقيه" كاري پيش نميرود.كاش آقاي موسوي بجاي تكرار شعار "بازگشت همگان به آرمانهای امام راحل"تنها به يك سوال جواب دهد كه آيا ايشان موافق حفظ نظام با اين قانون اساسي هستند و تنها با دولت احمدي نژاد مشكل دارند و يا اينكه كل رژيم اسلامي را فاقد مشروعيت براي حكومت بر مردم ايران ميدانند.و اگر جواب به اين سوال در شرايط كنوني صلاح نيست لااقل در مقابل افاضات امثال مهاجراني كه شرم را خورده و حيا قي كرده موضع گيري بكند.مرگ يكبار شيون يكبار.آقاي موسوي در جايگاهي قرار گرفته كه جنبش به عظمت جنبش سبز را پشت سر دارد و تقيه و اهمال و سست عنصري از سوي رهبران ميتواند كمر جنبش را بشكند.و در آخر به موسوي ميگويم خون تو رنگين تر از خون نداها و سهرابها نيست و جان تو عزيزتر از جان هزاران اسير سبز كه يكسال است به خاطر شما و مردم در سياهچالهاي رژيم زخم ميخورند نيست.براي گذر از اين برهوت كمي شجاعت لازم است با چاشني صداقت با مردم.آقاي مهندس،ما همان مردم 25 خرداد و حتي مصمم تر از آن زمان براي بازپس گيري ايرانمان هستيم.مبادا با جلادان رژيم تعامل بكني...
کشته ندادیم که سازش کنیم/رهبر قاتل رو ستایش کنیم