روز ششم اوت ۱۹۹۱، رادیوی خبری دولتی فرانسه، برنامههای عادی خود را قطع و این خبر را اعلام کرد: «شاپور بختیار، آخرین نخستوزیر محمد رضا پهلوی، آخرین شاه ایران، در خانهاش در حومهی پاریس، به قتل رسید»بختیار؛مردی که دکترای علوم سیاسی خود را از دانشگاه سوربن دریافت کرد؛ در جنگهای داخلی اسپانیا علیه فرانکو جنگید؛ همراه نیروهای مقاومت فرانسه، به عنوان داوطلب در جنگ علیه اشغال فرانسه از سوی نازیها حاضر بود؛ در جریان ملی شدن صنعت نفت با مصدق همراهی کرد؛ در زمان اوجگیری انقلاب، مقام نخستوزیری را قبول کرد؛ پس از اعلام بیطرفی ارتش، مجبور به زندگی مخفی و سپس سفر به فرانسه شد؛ نهضت مقاومت ملی را بنیان گذاشت و به مخالفت صریح با جمهوری اسلامی پرداخت.دو بار طرحهایی برای ترور او ناموفق ماند. اما بار آخر در تاریخ پانزدهم مرداد ۱۳۷۰، برابر با ششم اوت ۱۹۹۱، شاپور بختیار و منشی وی، سروش کتیبه، در خانهی مسکونیاش در حومهی پاریس، توسط گروهی سه نفره به قتل رسید که علی وکیلیراد در سویس دستگیر و به فرانسه تحویل داده شد. وکیلیراد در طول محاکمهاش در سال ۱۹۹۴، اعتراف کرد که جمهوری اسلامی وی و همکارانش را مأمور قتل شاپور بختیار کرده بود.
پیشینه تاریخی
دشمنی میان دکتر شاپور بختیار و مقامات جمهوری اسلامی به روزهای نخست انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷بازمیگردد. دکتر شاپور بختیار حقوق دان و مدافع دمکراسی با تمایلات سوسیال دمکراتیک بود. او یکی از رهبران حزب ایران و جبهه ملی طرفدار مصدق بود که با استبداد محمد رشا شاه پهلوی مخالفت میکرد. در دوران تحولات انقلابی سال۱۳۵۷، شاه از میان سایر شخصیتهای معتدل مخالف، از دکتر بختیار خواست تا مقام نخست وزیری را به عهده بگیرد. بختیار این نامزدی شاه را به خاطر آن پذیرفت که معتقد بود برای موفقیت در گذار به دمکراسی نیاز به برقراری حکومت قانون حقوق دمکراتیک است. در طول مدت زمامداریش (۱۳ دی تا ۲۲ بهمن)، او پلیس سیاسی (ساواک) را منحل کرد، تمامی زندانیان سیاسی را آزاد کرد، به مطبوعات آزادی داد، و سانسور را منسوخ کرد. او به ملت درباره ظهور یک دیکتاتوری جدید هشدار داد و از ایرانیان مصرانه خواست تا احزاب سیاسی و اتحادیههای کارگری خود را ایجاد کرده و برای انتخابات آماده شوند.آیت الله خمینی، رهبر جنبش مردمی ایران که طرفدار حکومت مذهبی بود، تلاشهای بختیار برای برقراری حکومت دمکراتیک را باطل اعلام کرد و از مردم خواست تا علیه دولت او قیام کنند. در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، دولت بختیار به دنبال شورش مردمی سقوط کرد. بختیار برای مدت شش ماه در ایران مخفی شد و سپس در تیرماه ۱۳۵۸به فرانسه گریخت. جایی که مخالفتش را با رژیم اسلامی تازه تاسیس شده اعلام کرد و مبارزه برای برقراری یک رژیم دمکراتیک را آغاز کرد. در همین زمان در ایران گروهی به نام "نقاب" از افسران ارتش و عدهای غیرنظامی تشکیل شد. آنها درباره تحکیم یک دیکتاتوری جدید در ایران ابراز نگرانی کردند و به حمایت از بختیار به عنوان رهرو واقعی مصدق و رهبر مدافع دمکراسی، برخاستند. روز ۱۶ تیر ۱۳۵۹ مقامات ایران مدعی شدند که شبکهای از نظامیان و غیرنظامیان طرفدار بختیار را که برای سرنگونی رژیم اسلامی توطئه میکردند، متلاشی کردهاند. در طی ماههای بعد، بیش از یکصد نفر به اتهام عضویت در "نقاب" و هواداری از بختیار اعدام شدند.
تروری که در اینجا مستند شده است، دومین اقدام برای کشتن بختیار بوده است. در سال ۱۳۵۹ جمهوری اسلامی یک واحد تروریستی به رهبری یک فلسطینی بنام "انیس نقاش" را برای برنامه ریزی و انجام ترور بختیار در آپارتمانش در حومه پاریس، اعزام کرد. اما اقدام به ترور با شکست مواجه شد و بختیار جان سالم به دربرد. واحد تروریستی که روز ۲۷تیرماه حمله کرده بود، یک پلیس و یک همسایه را به ضرب گلوله کشت. پلیس دیگری بطور دائم فلج شد. اعضای این واحد تروریستی دستگیر، محاکمه و به حبس ابد محکوم شدند. (۱۹ اسفند ۱۳۶۰)
روز ۱۵ مرداد ۱۳۷۰، بیش از ده سال بعد از تلاش ناموفق گروه تروریستی نقاش، شاپور بختیار به همراه منشی شخصیش، سروش کتیبه، در خانهای واقع در "سورن" (شهر کوچکی در حومه پاریس) که به شدت توسط نیروهای امنیتی فرانسه نگهبانی میشد، به قتل رسید. در آن روز بختیار قرار ملاقاتی با سه نفر داشت که یکی از آنها عضوی از سازمان خودش بود. فرد مورد نظر که فریدون بویراحمدی نام داشت توسط سازمان اطلاعات ایران اجیر شده بود تا دو مرد دیگر به نامهای علی وکیلی راد و محمد آزادی که گفته میشود از اعضای سپاه پاسداران بودند را همراهی کند. این واحد تروریستی موفق شد تا خانه را ترک کرده و نهایتاً از کشور خارج شوند. اگرچه پلیس در تمام مدت، چه قبل، چه در حین انجام جنایت، و چه بعد از آن در حیات منزل دکتر بختیار مستقر بود، مقامات فرانسوی اعلام کردند که اجساد کشته شدگان را ۳۶ ساعت پس از قتل کشف کردهاند. روز ۳۰ مرداد ۱۳۷۰، یکی از آدمکشان، علی وکیلی راد، در ژنو دستگیر شد. اما همدستان وی در شرایط مبهمی گریختند.
رژیم ایران هرگونه دخالتی در این ترورها را انکار کرد. اما تحقیقاتی که توسط قاضی تحقیقات فرانسه، ژان لوئی بروگیر، انجام شد، دخالت مقامات ایرانی را مستند ساخته است. بنابر گزارش قاضی، در مرداد ماه ۱۳۷۰ دولتهای آمریکا و انگلیس پیامی را از وزارت اطلاعات ایران به اروپا ردیابی و رمزشکنی کردهاند. روز چهارشنبه ۱۶ مرداد، بیست و چهار ساعت قبل از آنکه اجساد بختیار و کتیبه کشف شوند، این وزارتخانه درباره قتلشان تحقیق میکند (اکسپرس ۲۲ آگوست ۱۹۹۱).
تحقیقات به اعلام جرم علیه شمار بسیاری که با دولت ایران رابطه داشتند، انجامید.
رئیس جمهور فرانسه فرانسوا میتران، مسئولیت نظام جمهوری اسلامی را در قتل دکتر بختیار و سروش کتیبه تصدیق کرد و در اعتراض به این قتل ها سفر برنامه ریزی شدهاش را به تهران در پاییز ۱۳۷۰ لغو کرد. (مصاحبه با ایدیوت آهاقونوٍث در ۲۰ نوامبر ۱۹۹۲(
سه نفر از متهمان از تاریخ ۱۱آبان تا ۱۵آذر ۱۳۷۳ توسط "دادگاه ویژه جنایی" (پاریس) محاکمه شدند. دادگاه علی وکیلی راد را مجرم تشخیص داده و به حبس ابد محکوم کرد. مسعود هندی، خویشاوند خمینی و کارمند تلویزیون دولتی ایران، به جرم همدستی در توطئه تروریستی به ده سال زندان محکوم شد.
غلامحسین شوریده شیرازی نژاد و حسین شیخ عطار، مشاور وزارت مخابرات ایران، ناصر قاسمی نژاد، فریدون بویراحمدی و محمد آزادی، افسر سپاه پاسداران، همگی غیاباً محاکمه شده و گناهکار تشخیص داده شدند و روز ۲۶ خرداد ۱۳۷۴ به حبس ابد محکوم گردیدند.
اتهامات دكتر بختیار
در ماههای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مقامات جدید ایران اتهاماتی علیه شاپور بختیار را در موارد متعدد اعلام کردند. آیت الله خمینی در سخنرانی روز۱۶ اردیبهشت۱۳۵۸ شاپور بختیار را به "خیانت" متهم کرد. روز ۱۶ آذر ۱۳۵۸ آیت الله خلخالی یکی از نخستین حاکمان شرع که توسط آیت الله خمینی منصوب شده بود، آقای بختیار را متهم کرد که "از محل تبعیدش در پاریس فعالانه با آیت الله خمینی مخالفت میکند."
مدارک و شواهد
چهار روز پس از متهم کردن بختیار به خیانت، آیت الله خمینی در سخنرانی دیگری اتهام را به این نحو باز کرد: "این مرد یک احمق بود. به او توصیه کردم که به انقلاب ملحق شود. اگر به من گوش کرده بود الان نخست وزیر بود. وقتی در پاریس بودم، به او نصیحت کردم که الان که شاه رفته است و تو چیزی بدست آوردهای (رفتن شاه)، بیا و بگو که این را برای خدمت به ملت کردهای و بگو که خود را در اختیار ملت قرار میدهی. اگر این کار را کرده بود، یک قهرمان میشد. او نفهمید که چه باید بکند." آیت الله خمینی به استعفایی اشاره میکرد که پس از خروج پادشاه، از دکتر بختیار تقاضا کرده بود. رد تقاضای استعفا و تسلیم نشدن در برابر خواست آیت الله خمینی ممکن است مدرک جرمی علیه او محسوب شده باشد.
دفاعیات
به دکتر بختیار پیش از ترور شدن فرصتی برای دفاع از خویش داده نشد. هر چند که در مواقع متعددی دلایل خود برای عدم استعفا را عنوان کرده بود. بختیار استدلال میکرد که با پذیرفتن مقام نخست وزیری، او متعهد شده بود که تغییرات سیاسی را تحت لوای قانون سازماندهی کند. از آنجایی که رهبری خمینی پس از چندین تظاهرات تودهای به نفع وی شکل گرفته بود و آیت الله مشروعیت خویش را از این تظاهرات کسب میکرد، بختیار از تسلیم شدن به خواست تظاهر کنندگان خیابانی سرباز زد. بختیار ادعا میکرد که تظاهرات خیابانی نمیتواند جایگزین انتخابات دمکراتیک گردد. بختیار اگرچه رهبری خمینی در جنبش را تایید میکرد، اما نمیدانست که تحت چه عنوانی خمینی خود را محق می دانست که نخست وزیر کشور را مجبور به استعفا کرده و استعفای وی را بپذیرد. بختیار معتقد بود که خمینی میبایست ابتدا در یک انتخابات آزاد و منصفانه به پیروزی میرسید تا مشروعیت قانونی و دمکراتیک پیدا میکرد. او خمینی را دعوت به شرکت و پیروزی در انتخاباتی کرد که او به عنوان نخست وزیر موقت، آزاد و منصفانه بودنش را تضمین میکرد. بختیار استدلال میکرد که عدم استعفایش نه خیانت، بلکه مقاومتی بود علیه دیکتاتوری جدیدی که در حال تکوین بود.
حکم
طی سخنرانی عمومی روز۱۶ اردیبهشت ۱۳۵۸، آیت الله خمینی بختیار را به مرگ محکوم کرد. دو روز بعد طی مصاحبهای با روزنامه کیهان، آیت الله خلخالی به وجود حکم مرگ برای دکتر بختیار اشاره کرد و مدعی شد که جمهوری اسلامی حق آنرا دارد که این حکم را در هر کجای دنیا به مورد اجرا درآورد. دانسته نیست که بعد از آن آیا حکم مرگ دیگری توسط جانشین آیت الله خمینی صادر شده است یا خیر. این حکم در خانه شاپور بختیار در شهرکی نزدیک پاریس بنام "سورن" به مورد اجرا گذاشته شد.پیرمرد با ضربات چاقو به طرز فجیعی سلاخی شد.
شادروان بختیار هشدارمان داد که دیکتاتوری نعلین صد بار بدتر است از دیکتاتوری چکمه . نشنیدیم و به تجربه ، آنرا درک نمودیم . 12 فروردین 58 ، پدران و مادران ما بر آن سند صحه گذاشتند و تاوان دادند و تاوان دادیم در این سی ساله با پذیرفتن پارادوکس ابلهانه جمهوری اسلامی.امروز اما قضیه بدتر هم شده است . با روی کار آمدن تیم سپاهی و مدیریت فکری یک جانی تمام عیار چون مصباح یزدی و رهبری یک ضحاک چون سید علی خامنه ای ، دیکتاتوری جدیدی را تجربه میکنیم . دیکتاتوری چکمه است بار دیگر اما چکمه ای که در نعلین پنهان شده است .
__________در همین باره:__________
وبسایتِ دکتر شاپور بختیار:
زندگینامه ی دکتر بختیار به قلم ِ خودش: